داستان کوتاه

داستان ضرب المثل خواستن توانستن است.

معنی ضرب المثل خواستن توانستن است و داستان آن

مفهوم و معنی ضرب المثل خواستن توانستن است و داستان آن اهمیت اراده و عزم راسخ را نشان می‌دهد و یک ضرب المثل برای تلاش و کوشش است. گسترش ضرب المثل خواستن توانستن است را با یک داستان واقعی بخوانید.

معنی ضرب المثل خواستن توانستن است و داستان آن

ضرب المثل خواستن توانستن است، یک عبارت بسیار هوشمندانه و انرژی بخش است که می‌تواند همچون جمله ای انگیزشی عمل کند. این ضرب المثل یعنی هدف گذاری، اراده کردن و عزم جزم داشتن ما را به موفقیت می‌رساند.

وقتی چیزی را با تمام وجود بخواهیم (البته امور منطقی و نه تخیلی!) برای رسیدن به آن، توان و پشتکار ما بیشتر می‌شود و با قدرتِ اراده و خودباوری به آن می‌رسیم حتی اگر به نظر دیگران آن کار بسیار سخت و حتی ناممکن به نظر برسد.

افراد موفق و بزرگ نمونه های خوبی از معنی ضرب المثل خواستن توانستن است هستند؛ چرا که اغلب آن‌ها با مشکلات بسیاری در راه رسیدن به اهدافشان روبرو بوده اند و با خواستن و اراده ی راسخ توانسته اند بر موانع و سختی‌ها غلبه کنند و به هدف‌هایشان برسند.

باید توجه داشته باشیم که خواستن نه به معنای میل داشتن، آرزو کردن و حتی امیدوار بودن نیست بلکه به معنای عمل کردن است.

معادل ضرب المثل خواستن توانستن است به انگلیسی

Where there is a will there is a way

هروقت تمایل و خواستنی هست، راه رسیدن به آن هم هست. (اراده ی قوی، راه را باز می‌کند.)

گسترش ضرب المثل خواستن توانستن است با داستان

دختر كوچكی دور از شهر در یک كلبه محقر در یک خانواده فقیر به دنیا آمد. این دختر زودتر از زمان مقرر به دنیا آمده و یک نوزاد زودرس، ضعیف و شكننده بود. همه شک داشتند كه او زنده بماند. وقتی 4 ساله شد، بیماری ذات الریه و مخملک را با هم گرفت. تركیب خطرناكی كه پای چپ او را از كار انداخت و فلج كرد.

اما او خوش شانس بود زیرا چون مادری داشت كه او را تشویق و دلگرم می‌كرد. مادرش به او گفت: «دخترم! با وجود مشكلی كه در پایت داری، با زندگیت هر كاری كه بخواهی می‌توانی بكنی، تنها چیزی كه احتیاج داری ایمان، مداومت در كار، جرأت و یک روح سرسخت و مقاوم است.»

دختر كوچولوی داستان ما، در 9 سالگی بست های آهنی پایش را كنار گذاشت و بر خلاف آنچه دكترها می‌گفتند كه هیچ گاه به طور طبیعی راه نمی‌رود، راه رفت و 4 سال طول كشید تا با تلاش بسیار توانست قدم‌های منظم و بلندی را بردارد و این یک معجزه بود.
او یک آرزوی باور نكردنی داشت، آرزو داشت بزرگ ترین دونده زن جهان شود، اما با پاهایی مثل پاهای او این آرزو چه معنایی می‌توانست داشته باشد؟

در 13 سالگی در یک مسابقۀ دو شركت كرد و پس از آن باز هم در چند مسابقه شرکت کرد و در تمام مسابقات، آخرین نفر بود.

همه با اصرار به او می‌گفتند كه این كار را كنار بگذارد، اما او دست از هدفش نکشید زیرا باور داشت خواستن توانستن است. روزی فرا رسید كه او قهرمان مسابقه شد.

از آن زمان به بعد «ویلما رودالف» در هر مسابقه ای شركت كرد و برنده شد. در سال 1960 او به بازی های المپیک راه یافت، و آنجا در برابر اولین دونده زن دنیا، یک دختر آلمانی قرار گرفت که تا به حال كسی نتوانسته بود او را شكست دهد. اما ویلما پیروز شد و در دو 100 متر، 200 متر، و دو امدادی 400 متر، 3 مدال المپیک گرفت.

آن روز او اولین زنی بود كه توانست در یك دوره المپیک 3 مدال طلا كسب كند…در حالی كه روزی گفته بودند او هیچ وقت نمی تواند دوباره راه برود….

این داستان بر اساس زندگی واقعی ویلما رودالف Wilma Rudolph دونده زن آمریکایی است.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا